متن ترانه «یومین اضل» از «عباس سحاگی»، كلمات أغنية "يومين أضل" من "عباس سحاقي"

این ترانه از خواننده عرب اهل ایران به نام «عباس سحاگی» است.

 

یومین اضل ونساک روح انسانی/ الیوم اعوفک باچر اعشق ثانی

يومين أظل وأنساك روح إنساني/اليوم أدعك غدا أحب ثاني

دو روز می مانم و فراموشت می کنم/ امروز ولت می کنم فردا عاشق دیگری می شوم

فرض او یفارقنی الشوق/ بس گلبک ایضل محروگ

فرض و يفارقني الشوق/ بس قلبك يظل محروق

اشتیاقی مرا فرا گرفت و بعد از من رفت/ ولی قلب تو سوخته می ماند

ماهو مهم تهوانی ما تهوانی / یومین اضل ونساک روح انسانی

ليس مهما تحبني أم لا تحبني يومين أظل وأنساك روح انساني

مهم نیست که دوستم داری یا نه / دو روز می مانم و فراموشت می کنم

 الچفک العاشر رمح ما انتظر باگت الیاس/ خلیتک ابعینی لاکن خلیتنی ابحلگ الناس

الكفك العاشر رمح لا أنتظر باقة الياس/ جعلتك في عيني لكن جعلتني بحلق الناس

(از) دستانت (که به حمل) نیزه عادت دارد من انتظار دسته گلی از یاس را ندارم/ تو را در چشمانم گذاشتم ولی تو مرا در دهن مردم گذاشتی

ای ضاع الی بینی و بینک / ماعندی یفرق وینک

إي ضاع الذي (كان) بيني وبينك/ ليس عندي يفرق أين أنت

لو ترد ماهو الاولی تلگانی / یومین اضل ونساک روح انسانی

لو ترجع ليس الأولي تلتقي / يومين أظل وأنساك روح انساني

اگر برگردی شخصی اولی را باز نمی یابی / دو روز می مانم و فراموشت می کنم برو فراموشم کن

جک های عربی با ترجمه فارسی

قررت سوريا وفرنسا واليابان في انتاج فيلم التايتنك ….
تبرعت فرنسا بالممثليين
تبرعت اليابان بصنع سفينة التايتنك

سوریه فرانسه و ژاپن تصمیم به ساخت فیلم تایتانیک گرفتند... .

فرانسه  بازیگران فیلم را متقبل شد

ژاپن ساخت کشتی تایتانک را متقبل شد
.
.
.
.
.
.تبرعت سوريا بانقطاع الكهرباء أثناء غرق السفينة …

سوریه قطع برق هنگام غرق کشتی را متقبل شد ...

هاجر اعرابي من بلده بسبب حدوث فيضان ,وبينما هو في الطريق صادف رجلا ,فقال له الرجل :ما بك مهاجر؟؟
فقال الاعرابي :هروبا من الفيضان والسيل
فقال الرجل :سيل ولا ديسكاونت
فضحك الجميع وعم الفرح والسرور وسكن الاعرابي عند الرجل لنغاشته الزائده !

 

شخصی اعرابی از کشورش به دلیل حدوث سیل هجرت می کند، هنگامی که در مصیر می رفت به مردی برخورد کرد، مرد گفت چرا مهاجرت می کنی؟

اعرابی گفت: گریختن از آب گرفتگی و سیل

پس مرد گفت: سیل یا دیسکاونت

پس همگی غرق در شادی و سرور شدند و اعرابی نزد مرد به دلیل حس فی البداهگی زائدش سکنا گزید

 

 

 

جک های عراقی با ترجمه

مصلاوي مات وخلف 24 ولد و 2650 دينار... لكوه كاتب بالوصية: إشتروا بيهن صندوگ بيبسي وتقاسموه بيناتكم .

 

مصلاوی (قومیتی در مصر) می‌میرد و 24 فرزند و 2650 دینار ... به جا می گذارند دیدند در وصیتنامه نوشته: با آن صندوقی پپسی بخرید و بین خودتان تقسیم کنید.

واحد تعارك ويه مرته، گطفهه من الشباچ، وكعت بالشارع، شافهه فد سكران، گام باسهه.. هيه هم باسته.. السكران صفن... گال: عجيب، بعدهه تشتغل ليش ذابيهه؟

شخصی با زنش دعوا کرد، او را از پنجره انداخت، به خیابان افتاد، یک مرد مستی او را دید، آن زن را بوسید.. زن نیز بوسش کرد.. مرد مست تعجب کرد.. گفت: عجیبه، هنوز این زن کار می کند چرا دور انداخته شده؟

محشش ياكل زيت وزعتر كاله صاحبه قول بسم الله قبل الأكل.
رد عليه : ليش؟
كاله علمود ميأكل وياك الشيطان.
كال المحشش : هسا الشيطان ترك الناس إللي بماكدونالدز و هارديز و كنتاكي و جاي يأكل وياي زيت وزعتر

بنگی ای روغن و آویشن می خود دوستش به او گفت بگو قبل از خوراک بگو بسم الله

به او گفت: چرا؟

به او گفت به خاطر اینکه شیطان با تو نخورد.

بنگی گفت: الآن شیطان اونایی که در مک‌دونالد و هارديز و كنتاكي هستند را ول کرده و میاد با من نون و آویش می خوره

 

محشش يسأل صاحبه شلون أعاكس البنيه قال : لازم تجيبهم بالسياسة راح المحشش غمز للبنت وكَللها شنو أخبار المجلس العسكري يا مدرعة .

بنگی ای از رفیقش می پرسد چکونه مخ دخترا رو بزنم گفت: باید با سیاست مخشون رو بزنی بنگی رفت به دختره چشمک زد  و بهش گفت چه خبر از مجلس نظامی ای تانک زرهی

 

أحول اتزوّج حولة، بليلة العرس العروسة صافنة كاللها حبيبي شنو مستحية منّي كالت لا من صديقك الواكف يمّك

مرد لوچ (لوچ:کسی که اجسام را دو تا می‌بیند) با دختری لوچ) ازدواج می کند، شب عروسی، عروس تعجب می کنه مرده میگه عشقم چیه از من خجالت می کشی گفت نه از دوستت که کنارت وایساده

جک کفار قریش

عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s09.gif عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينوفى كوفى شوبعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s09.gif
عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifبنى قعقاع دخل ابو لهب فجاة شامطا الباب برجلهعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gif


عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifوصرخ قائلا....مين الحشرة اللى مغيرالباسوردعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gif
عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifبتاع الوايرلس ياكلابعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gif
عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gif
 

 

عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s09.gif هنگامی که کفار قریش داشتند کاپوچینو در کافی شاپعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s09.gif
عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifبنى قعقاع می نوشیدند،  ناگهان ابوجهل با کوبیدن پایش به در بر آنان وارد شدعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gif


عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifو با ندایی بلند گفت.... اون حشره ای که پاسورد عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gif
عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifوایراس رو عضو کرده کیه؟عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gif
عندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gifعندما كان كفار قريش يشربون الكابتشينو......... s45.gif
 

أثناء المعركة وبينما كان رجلان يتقاتلان قال الأول : هل انت عربي يا هذا ؟
فقال الثاني : لأ فيزيا .
فضحك الجيشان وقام الجنود بطعن أنفسهم من شدة الضحك وعمت الدماء والسرور أرض المعركة

در جریان کارزار هنگامی که دو مرد با هم در پیکار بودند اولی گفت: آیا تو عربی هستی ای مرد؟

بدان سان دومی گفت: نه فیزیک هستم

پس {سربازان} هر دو سپاه را خنده فراگرفت و از شدت خنده خنجر در جگرهای خویش فرو می‌بردند و زمین نبرد غرق در خون و شادی شد

بينما كانت أم لهب تخون أبا لهب مع القعقاع على السكايب . كبس أبا لهب عليهما وصرخ غاضباً رافعا سيفه من غمده : أتخونينني على الويب كااااام ؟
فقالت : كااام وﻻ كعد ؟؟
فظحك أبا لهب حتى تشردق ونسي أنها كانت تخونه ومدد اشتراك اﻹنترنت إلى 6 شهور
 

آنگاه که ام لهب (مادر زبانه آتش) داشت به ابا لهب (پدر زبانه آتش) با قعقاع در اسکایپ خیانت می کرد. ابا لهب آن ها را خفت کرد و  از خشم شمشیرش را از نیام برکشید بلند فریاد زد: آیا در وب کام بر من خیانت می کنی؟

آنگاه زن گفت: کاام (بلند شد) یا کعد (نشست) ؟؟

پس ابا لهب را خنده فرا گرفت تا مرز خفه شدن پیش رفت و فراموش کرد که آن زن داشت بدو خیانت می کرد و بسته انترنت را نیز تا 6 ماه تمدید کرد.

كانت زوجة أبي جهل تتسوق ثم اصابها الارهاق فجلست على الارض لترتاح
فمر عليهاابو لهب فقال لها: ماذا تفعلين يا أم جهل؟
فقالت: قاعدة
فقال لها: قاعدة أم طالبان !!!
وتم قصف السوق وأُبيدو عن بكرة ابيهم وعم الخراب ههههـ

زن ابی جهل در بازار خرید می کرد پس [از اندکی] خستگی بر او غالب شد زانگاه بر زمین نشت

تا استراحت کند

آنگاه بر او ابو لهب گذشت و او را گفت: چه می کنی یا ام جهل؟

بدان‌گاه زن گفت: قاعده (نشته ام)

پس زن را گفت: قاعده یا طالبان!!!

و بازار بمباران شد و از ته نابود گشت و غرق در خرابی شد هههـ

رأى رجل غلاما يشرب الماء بيده اليسرى فقال له: يا غلام!!! بيمينك
بعد عدة أيام رأه مرة أخرى يشرب بيساره فقال له: هل أنت ايسر؟
فقال له: لا أنا "توشيبا"
و عم الفرح أرجاء القرية و اشتروا جميعهم لابتوب توشيبا موديل 220 هـ

مردی برده ای را دید که با دست چپ آب می نوشید و بدو گفت: ای برده!!! با راست

چند صباحی نگذشته بود دوباره او را دید که با دست چپ می نوشد پس بدو گفت: آیا تو ایسر (چپ دست) هستی؟

پس بدو گفت: نه من "توشیبا" هستم

و قریه غرق شادی شد و همگی لپ تاب توشیبا مدل 220 ه. ق خریدند

 

 

جک عراقی با ترجمه

برایتان چند جک عراقی با ترجمه فارسی قرار دادم امیدوارم خوشتان بیاد :

محشش يسوق تكسي.......اشرتلة بنية.......وكف وكال:وين تروحين؟؟؟؟؟كالت:للشورجة كاللها:
اوكي بس لتتاخرين

 

بنگی ای داشت تاکسی میراد .... دختری به او اشاره کرد .... وایساد و گفت: کجا می ری؟؟؟؟ گفت: میرم به شورجه بهش گفت: اوکی ولی دیر نکنیا

 

*واحد يشتغل بشركة بيبسي.....شافة مدير الشركة يشرب سفن اب ....كام طردة    

* شخصی در شرکت پپسی کار می کرد ..... مدیر شرکت دید که دارد سون آب می خورد ... انداختش بیرون

 

*حرامي كمشتة وحدة سمينة حييييييييييل ونامت علية وكالت الزوجها:بسرعة .......خابر الشرطة.....
كاللها زوجها :هوة شكد الرقم؟؟؟؟ كال الحرامي111 بسرعة......يمعود بسرعة

* دزدی زنی خیییییییییییییییییییلی چاق آن را گیر می اندازد و روش خوابید و به شوهرش گفت: سریع .... زنگ بزن به پلیس

شوهرش بهش گفت شماره پلیس چنده؟؟؟؟ دزد گفت 111 سریع ...... تو رو خدا سریع

سال المدير مراقب الامتحانات : ليش طردت التلميذ من الامتحان ؟ المعلم : كان يغش .. شفته يعد ضلوعة في مادة العلوم ههههههه

مدیر از ناظر امحتان سوال گرفت: چرا دانش آموز رو از [جلسه] امتحان بیرون کردی؟ معلم: داشت تغلب می کرد .. دیدمش داش دنده هاش رو تو درس علوم میشمرد.

 طالب كاعد بالصف كل شويه يضحك بعدين چان يخرب من الضحك چان المدرس يصير عصبي وصيح عليه : ليش كل شويه تضحك؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چان يكول مو چنت دا احچي نكتات لنفسي واخير وحدة ما سامعها گبل

دانش آموزی در کلاس نشته بود و هر چند لحظه یکبار می خندید یک بار داشت از خنده خفه می شد معلم عصبی شد و سرش فریاد زد: چرا دم دقیقه می خندی؟؟؟؟؟؟؟؟ بهشت گفت داشتم برای خودم جک می گفتم و این آخریه تا حالا نشنیده بودم

فقير دگ الباب على واحد مصلاوي ... كله اي شي من ال الله ..... كله ما عندي ..... كله اي قطعة ملا بس .... كله ما عندي ... كله اي شي يتأكل .... كله ما عندي .... كله شربه مي .... كله ما عندي ..... الفقير ضاج وكله اكلك ليش متجي تگدي ويايه

فقیر در خانه ای یک مصلاوی (اصفهانی) را زد ... بهش گفت یه چیزی برای خدا .... بهش گفت ندارم .... بهش گفت اندک لباسی ... بهش گفت ندارم ... بهش گفت یه چیزی بخورم .... بهش گفت ندارم ... بهش گفت یه آب واسه خوردن ... بهش گفت ندارم... فقیر اعصابش خورد شد و بهش گفت چرا نمی یای با من گدایی کنی


محشش يحقق وياه ظابط وسأله وين ساكن ؟؟ كله ويه اخويه .... كله وين ساكن اخوك ؟؟ كله ويايه !! ضاچ الظابط وكله انت واخوك وين ساكنين ؟؟ كله سويه سيدي

بنگی ای افسری داشت ازش بازجویی می کرد و ازش پرسید کجا سکونت داری؟؟ بهش گفت با برادم ... بهش گفت برادرت کجا می شینه؟؟ بهش گفت با من!! اعصاب افسر خورد شد و بهش گفت تو و برادرت کجا ساکنید؟؟ بهش گفت با هم

- واحد قالوا له شفنا زوجتك وية صديقك بالمطعم راح ركض للمطعم شافهم و رجع يضرب
ايد بايد و قال ...يا ربي الناس كثير تكذب هذا لا صديقي و لا اعرفه

به یکی گفتند زنت رو با دوستت تو رستوران دیدیم دوید سمت رستوران و اونا رو دید و همینطور که دست به دست می کوبید برگشت و گفت ... یا خدا مردم خیلی دروغ می گن این نه دوستمه نه می شناسمش

*واحد مرتة كلتلة :اني احبك....كاللهة:خلي علاقتنة صداقة وبسسسسس

* یکی زنش بهش  گفت: دوست دارم ... بهش گفت: بزار روابطمون در حد دوستی بمونه و بس

جک های عربی دوران جاهلیت با ترجمه فارسی

هرب سجين ايام الجاهليه من السجن
وقال لرفيقه : سوف يشهد جميع العرب على فراري
فقال له صاحبه : فيراري أو مرسيدس؟
فضحكوا جميعا وعم ألفـرح والسرور وتم الافراج عن جميع المساجين وقلبوها مهزله

زندانی ای در دوران جاهلیت از زندان گریخت

و به دوستش گفت: تمامی اعراب بر فراری که من کرده ام گواه می دهند

سپس دوستش به او گفت: فراری یا مرسدس؟

پس همگی خندیدند و همه غرق در شادی و سرور شدند و تمامی زندانیان آزاد شدند و آن را تبدیل به مسخره خانه کردند.

بينما كان أعرابيّ يتمشى في الصحراء وجد مصباحا عتيقا،، فحكّه بيديه
فخرج له العفريت
فقال له العفريت: لديك ثلاث اماني
فقال له الاعرابي ..
اماني ولا مريم
فزهقت المارد وبصق في وجه الاعرابي ورجع داخل المصباح

در حالی که شخصی اعرابی در صحرا در حال قدم زدن بود چراغ کهنه ای پیدا کرد،، سپس با دستش آن را مالید و بر او غول ظاهر شد

سپس غول به او گفت: سه آرزو داری

سپس اعرابی به او گفت ..

آرزو یا مریم

غول جان به لب شد و تف در صورت اعرابی انداخت و به داخل چراغ بازگشت

سأل رجل عابر سبيل: من أين أنت ياهذا؟
فقال عابرالسبيل:من الروم
فقال الرجل:انا من الغرفة
فضحك الجميع وعم الفرح والسرور أرجاء المدينة

 

مردی از رهگذری پرسید: ای شخص اهل کجایی؟

سپس رهگذر گفت: اهل روم هستم

سپس مرد گفت: من اهل اتاق هستم

پس همگی خندید و شهر سراسر غرق در شادی و سرور شد

๒ฦฑ๗บ ณ๒ฦ ๒ฦฑ๗ ณ๒ฦฑ ๒ฦฑ๒ฦฑ ๒ฦฑฦฑ ๒ฦฑ ๒ฦฑ๒: ฦฑ ๒ฦฑ ๒ฦฑ
وضحك الجميع وعم الفرح والسرور في الهند

 

 

๒ฦฑ๗บ ณ๒ฦ ๒ฦฑ๗ ณ๒ฦฑ ๒ฦฑ๒ฦฑ ๒ฦฑฦฑ ๒ฦฑ ๒ฦฑ๒: ฦฑ ๒ฦฑ ๒ฦฑ

و همه خندیدند و هند غرق در شادی و سرور شد

فيما كانت زوجة ابن الخزعبلي تتجهز لزيارة بيت أهلها ودعها زوجها قائلاً لها: أبلغي حماتي سلامي…فقالت له: سلامي ولا هوت دوغ؟؟ فضحك الاثنين وعم الفرح والسرور ثم لعن أبوها على أبو اللي خلفوها لكي لا تختفي هيبته الجاهلية التي لا تشجع على المزاح مع الزوجة

 

هنگامی که همسر ابن الخزعبلی آماده می شد تا به دیدار خانواده اش برود هنگام خداحافظی شوهرش به او گفت: سلامی از من به مادر زنم برسان ... پس زن گفت: سلامی یا هات داگ؟؟ پس هر دو خندید و شادی و سرور فراگیر شد و سپس مرد پدرزنش را لعنت کرد که چنین چیزی را از خود به جا گذاشته تا ابهت جاهلیت که شوخی با زن را توصیه نمی کرد از بین نرود

في حصة الفيزياء قال اﻻستاذ ﻻبي جهل الجواب 10 : نيوتن فقال ابوجهل نيو تن 10 وﻻ نيو ناين 9
فانشق راس اﻻستاذ من الضحك وعزم المدير على حفلة شاي
وعم الفرح والسرور ارجاء المختبر.

 

 

در کلاس فیزیک استاد به ابی جهل گفت جواب 10: نیوتن می شود پس ابوجهل گفت

نیو تن 10 یا نیو ناین 9

در این هنگام سر استاد از خنده ترکید و مدیر را به صرف چایی دعوت کرد

و آزمایشگاه غرق در شادی و سرور شد.

قال أعرابي لأبيه : أخبرني هل كان جدي كريم ؟

فقال له : كلا بل كان فازلين . .

فضحك الجميع و عم الفرح و السرور

                   شخصی اعرابی به پدرش گفت: به من بگو آیا پدربزرگم شخصی کریم بود؟

                     سپس به او گفت: هرگز بلکه او وازلین بود ...

                       در این هنگام همگی خندیدند و غرق شادی و سرور شدند

 

**************
ƗƗɐƗƗɐ…ƗƗɐƗƗɐ…ƗƗɐƗƗɐ..
Kaaaaak :
パソコンをかけたもうひとつの決戦はハーフタイムのドリブル鬼ごっこ!やはりあ 自分のカードがとられたのも気づかなかった。やはりはしっこでじっとドリブル。敵が近づいてき たら
فضحك الجميع وعم الفرح والسرور في الصين واكلوا كلباً مشويا على الفحم.

ƗƗɐƗƗɐ…ƗƗɐƗƗɐ…ƗƗɐƗƗɐ..
Kaaaaak :
パソコンをかけたもうひとつの決戦はハーフタイムのドリブル鬼ごっこ!やはりあ 自分のカードがとられたのも気づかなかった。やはりはしっこでじっとドリブル。敵が近づいてき たら

در این هنگام همگی خندیدند و چین غرق شادی و سرور شد و سگی پخته شده روی زغال را میل کردند.

نكت باللغة العربية مترجمة للفارسية

 

في واحد معاه أرنب يبي يبيعه جاه واحد محشش وقال له بكم القرد ؟ رد عليه .. ياخي هذا أرنب مو قرد .. قال المحشش يابو الشباب أنا أسأل الأرنب ماسألتك!!!!!!!!!!

جک به لهجه خلیجی است: یکی همراش خرگوش بود می خواس اونو بفروشه یه بنگی اومد بهش گفت میمونه چند؟ بهش جواب داد .. برادرم این خرگوشه میمون نیست .. بنگی گفت جوان من از خرگوش سوال کردم از تو که نپرسیدم!!!!!!!

واژگان عربی محلی/عربی استاندارد/ فارسی

یبی/یبغی/می خواد

جاه/ جاء عنده/ اومد پیشش

مو/ لیس/ نیست

طبيب العيون سال المريض :
- ايه اللي مكتوب على السبورة ؟
المريض
- السبورة فين ؟
الطبيب :
اللي على الحيطة
المريض :
في كمان حيطة؟...

چشم پزشک از مریض پرسید:
- چیه که روی تخته نوشته شده؟
بیمار
- تخته کجاس؟
دکتر:
اونی که روی دیواره
بیمار:
دیوار هم هست؟...

جک به لهجه مصری است:

محلی/ فصیح/ فارسی

ايه/ماذا/چی. چیه

اللي/التی،الذی/ که- چیزی که

فين/ أین/ کجا

حيطة/حائط/ دیوار

بخيل بيقول لعياله : اللي ينجح منكم هاوريه عربية الأيس كريم.

جک به لهجه مصری است:

بخیلی به بچه هاش میگه: هرکس از بین شما قبول بشه ماشین بستنی رو نشونش می دم

عربی محلی/ استاندارد/ فارسی

عیال/ أطفال/ بچه ها

ه/ س، سوف/ علامت آیند. خواهم

عربية/ سیارة/ ماشین

ترجمه حلفة کبیرة از ناتاشا

سلام یک آهنگ زیبا شنیدم به نام حفله کبیره که ترجمه ای که در توانم بود را در اینجا آوردم، طبیعتا من عرب نیستم و این ترانه نیز به زبان محلی است لذا طبیعتا ممکنه بعضی جاها بد ترجه کرده باشم که اگر فهمیدید ممنون می شوم که اطلاع بدید.

حلفلة کبیرة (جشن بزرگ)

كلمات اغنية حفلة كبيرة ناتاشا
متن ترانه جشن بزرگ از ناتاشا

حالفة بيوم ال أنساك اسوي حفلة كبيرة (ال همان الذی به معنی «که» در اینجا) (اسوي یعنی میکنم که در فصیح اقوم استفاده می شود)
قسم می‌خورم به روزی که فراموشت کنم برپا می‌کنم جشن بزرگ

وارقص رقص مجنونة على فراقك
و می‌رقصم دیوانه وار بر جدائیت

بس اخلص من هواك لاعزم كل هاي الديرة (هواک، هوا + ک یعتی عشق + تو) (اعزم: أدع در زبان محلی فکر کنم فقط کاربرد دارد و به معنی دعوت کردن است)
فقط خلاص شم از عشقت دعوت می‌کنم همه این دیار

واضحك وانا الممنونة على فراقك
و می‌خندم و من ممنونم از جدائیت

ومن يرتاح قلبي بعدك، أرد لك الصاع صاعين
و تا راحتی شد قلبم از دوریت، دو برابر شرت رو بهت برمی‌گردونم (دو برابر شری که بهم رسنوندی بهت شر می‌رسونم)
* حقیقتا اینکه این اصطلاح «أرد لك الصاع صاعين» از کجا آمده را نمی‌دانم ولی در دیکشنری آمده است:
اصطلاح: رَدَّ لَهُ الصَّاعَ صَاعَيْنِ : یعنی كَافَأَهُ بِضِعْفِ شَرِّهِ (با دوبرابر شرش پاداشش داد) پاداشش داد در اینجا اصطلاح است یعنی برابر کرد.

مشغلة مو بحالك الحين، الحين انا اريد اقوى على فراقك (نکته: حال یعنی خود در لهجه سوریه و لبنان مثالا اگه پسر بد قیافه ای دنبال دختر خوشتیپ بیفته دختره می گه: خودت رو ندیدی: مو شایف لحالک)
مشغول نستم به تو الآن، الآن من می‌خوام قوی بشم بر جدائیت.

ومن يرتاح قلبي بعدك، أرد لك الصاع صاعين
تا که آرام شد قلبم بعدت، دو برابر شرت رو بهت برمی‌گردونم


حالفة بيوم اللي تروح من بالي ذكرياتك
قسم می‌خورم به روزی که بره از فکرم خاطراتت

اطلع واستأنس انا على عنادك
بیرون می‌آیم و مأنوس می‌شوم من بر لجاجتت (اگر نفهمیدی تعجب نکن چون من هم نفهمیدم!)

خلي ترد ليّ الروح، لادوخك وحياتك (دوخ: رو ممکنه دقیق ترجمه نکرده باشم)
بذار برگردد به من روح (جون)، مسلط بر تو و زندگیت می‌شوم.

كل ليلة اظل سهرانة على عنادك
هر شب می‌مانم بیدار - به دلیل لجاجتت


اوعدك الحالة ماتدوم، فترة وخلاص انسى الهموم
قولت می‌دم این حال دوام نمی‌یاره، یه دوره‌ایه و تموم می‌شه (فترة وخلاص: مدتی و خلاص)، فراموش می‌کنم هم و غم‌ها را

بس انت حلّ عني كم يوم، الحين انا اريد اقوى على فراقك (نکته: حل عنی جمله محلیه یعنی ولم کن عامیانه پسرای ایران یعنی بکش بیرون)
بس تو ولم کنم چند روز، حالا من می‌خوام قوی بشم بر فراقت

ومن يرتاح قلبي بعدك، أرد لك الصاع صاعين
و تا راحتی شد قلبم از دوریت، دو برابر شرت رو بهت برمی‌گردونم

صدقني راح تشوف اللي عمرك ماشفته (راح با فصیح اشتباه نشود راح در فصیح یعنی ذهب: رفت اما در محلی یعنی خواهی و راح تشوف یعنی خواهی دید در فصیح «سوف» استفاده می شود)
باور کن مرا (باور کن)، خواهی دید کسی که عمرت ندیده اون رو

حسابك طويل وياي علي صبرك (ویای ویا+ ي: در فصیح نیست و یعنی با من در فصیح معي مع + ي استفاده می شود)
حسابت طولانیِ با من - نیاز دارم صبرت

منك مقهورة آه! بس وحبي اللي خنته،
از تو شکست خوردم آه، بس و عشقم که خیانت بهش کردی

ترجع تركض وراي، علي (نکته: علي (بر) + ي (من)) صبرك! (نکته: علي + ي)
بازمی‌گردی می‌دویی پشت سرم، باید منم مثلت صبر داشته باشم

بسيطة والله لاوريك، تندم على الصار اخليك
راحته والله نشونت می‌دم، بر اونچه شد پشیمونت می‌کنم

ابروحي راح ترى ماضيك، الحين انا اريد اقوى على فراقك
برو! خواهی دید ماضیت را، حالا می‌خوام قوی بشم بر فراقت

ومن يرتاح قلبي بعدك، أرد لك الصاع صاعين
و تا راحت شد قلبم از دوریت، دو برابر شرت رو بهت برمی‌گردونم

زندگینامه ناتاشا لبنانی

ناتاشا لبنانی چه کسی می باشدناتاشا متولده 21 دی 1372 ملیت لبنان و زاده در مناطق جنوبی لبنان که بزرگ شد در خانواده ای که عاشق موسیقی بودند خانواده اش به جز پدر و مادرش از دو خواهر به نام ریتا و الیا(آهنگساز) تشکیل شده است

الیا خواهرش به او اسب سواری و شنا سواد آموزش داد و همچنین اول کسی بود که ناتاشا را به ابراز هویتش در موسیقی تشویق کرد

اولین اجرایش در مدرسه موسیقیه (عطونا الطفولة) بود چون پدرش جان رق توجه زیادی به عمل کرد ناتاشا داشت او توانست سریع پله های طرقی را طی کند و توانست در سن دوازده سالگی اولین آهنگ خود را ضبط کند

که کلماتش از پرفسور نبيل أبو عبدو و الحان از پدرش و پخش از - وليد قبلان-و اسمش هم طیر الفنیق (پرنده ققنوس)بود و بعد از انعکاس زیاد آهنگ اولی توسط مردم آهنگ دومش را به نام - شاغلني هواك - عشقت مرا در بر گرفت که کلمات از-نبيل أبو عبدو - و ألحان استاد- ربيع بارود - و پخش - نيكولا شبلي-بود

بعد از این دو آهنگ مهبوب با شرکت - ود- برای ساخت کار های هنری قرارداد امضا کرد . برای مشاهده ما بقی تصاویر در ادامه مطلب ...



ادامه نوشته

ترجمه فی حاجات از نانسی عجرم

سلام من بعضی از ترجمه ها رو خوندم و دیدم بعضی از قسمت هاش خوب ترجمه نشده و به بعضی از جزییات نیازمنده که در اینجا واستون آوردمش

فى حاجات تتحس ومتتقلش وان جیت اطلبها انا مقدرش

نیاز هایی هست که احساس می شوند و گفته نمی شوند و وقتی که می آیم از آنها درخواست کنم نمی توانم

ولو انت عملتها بعد ما انا اطلبها یبقى مینفعش
و اگر بعد از خواستن من اجابتشان کنی دیگر نفعش چیه

فى حاجات تتحس ومتتقالش توجع فى القلب ومبتبانش
نیاز هایی هست که احساس می شود و گفته نمی شود، که دل را به درد می اورد و آشکارش نمی توان ساخت

وافضل علطول تعبانه مابین طب اقولک ولا مقولکش
و معمولا من همیشه درمانده ام که بهتره به تو بگم یا نگم

مقدرش اقولک غیر کل طریقة حبک لیا
قادر نیستم به تو این رو بگویم که کل شیوه دوست‌داشتن من را تغییر بدی


او غیر علیا ولا فجأنى فى مرة وهاتلى هدیه

یا(در زندگیمان) نسبت به من متحول شی ، یا یک بار سورپرایزم کنی و هدیه ای به من بدهی

الا عنیا بعمل حاجه انا مش عارفاها
یا که تو کاری بکنی که من اونو نفهمیده باشم


مقدرش اقولک حلى الدنیا فى عینى وغیر فیا
نمیتوانم به تو بگویم که دنیا را در چشمان من زیبا کنی و آن را برایم دگرگون سازی

لو مهما کنت قریب منى وکنت قریب لیا
اگر چه مهم است که به من نزدیکی و از منی

مقدرش اقولک شکل حیاتنا اللى اانا عیزاها
ولی نمی توانم به تو بگویم شکل زندگی ای که من می خوامش

اعرف لوحدک شکل حیاتنا اللى انا عیزاها
تو خودت به تنهایی باید به شکل آن زنگی که می خوام پی ببری

اوقات بیبان انى سکت وهدیت ورضیت واتعودت
بعضی وقت ها برات کاملا مشخصه که (برای عشقی که به تو دارم) من ساکت شده ام و اروم گرفته ام و گذشت کرده ام

مش معنى کده انک علطول تحسبنى انى استسلمت
به این معنی نیست که تو خیال کنی که من همیشه همین جور تسلیم (بد خلقی و خواسته هات) می شم(و تو بتونی همیشه این کار ها رو بکنی و من تو رو رها نکنم ممکن که یک روز این حادثه بیاد که رهات کنم)

وساعات بتحس انى زهقت مع انى بخبى انى تعبت

و (از شدت افسردگی ناشی از رفتارت) احساس می کنی که خسته شده ام با وجودی که من اون رو پنهان میکنمش که دیگه از دستت خسته ام

متوصلنیش یاحبیبى اقول ده یاریتنى اتکلمت
آه عزیزم! نگذار به جایی برسم که بگویم ای کاش حرف می زدم و (و میگفتم که از دستت خسته ام و جدایی می خوام)