جک عراقی با ترجمه
محشش يسوق تكسي.......اشرتلة بنية.......وكف وكال:وين تروحين؟؟؟؟؟كالت:للشورجة كاللها:
اوكي بس لتتاخرين
بنگی ای داشت تاکسی میراد .... دختری به او اشاره کرد .... وایساد و گفت: کجا می ری؟؟؟؟ گفت: میرم به شورجه بهش گفت: اوکی ولی دیر نکنیا
*واحد يشتغل بشركة بيبسي.....شافة مدير الشركة يشرب سفن اب ....كام طردة
* شخصی در شرکت پپسی کار می کرد ..... مدیر شرکت دید که دارد سون آب می خورد ... انداختش بیرون
*حرامي كمشتة وحدة سمينة حييييييييييل ونامت علية وكالت الزوجها:بسرعة .......خابر الشرطة.....
كاللها زوجها :هوة شكد الرقم؟؟؟؟ كال الحرامي111 بسرعة......يمعود بسرعة
* دزدی زنی خیییییییییییییییییییلی چاق آن را گیر می اندازد و روش خوابید و به شوهرش گفت: سریع .... زنگ بزن به پلیس
شوهرش بهش گفت شماره پلیس چنده؟؟؟؟ دزد گفت 111 سریع ...... تو رو خدا سریع
سال المدير مراقب الامتحانات : ليش طردت التلميذ من الامتحان ؟ المعلم : كان يغش .. شفته يعد ضلوعة في مادة العلوم ههههههه
مدیر از ناظر امحتان سوال گرفت: چرا دانش آموز رو از [جلسه] امتحان بیرون کردی؟ معلم: داشت تغلب می کرد .. دیدمش داش دنده هاش رو تو درس علوم میشمرد.
طالب كاعد بالصف كل شويه يضحك بعدين چان يخرب من الضحك چان المدرس يصير عصبي وصيح عليه : ليش كل شويه تضحك؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چان يكول مو چنت دا احچي نكتات لنفسي واخير وحدة ما سامعها گبل
دانش آموزی در کلاس نشته بود و هر چند لحظه یکبار می خندید یک بار داشت از خنده خفه می شد معلم عصبی شد و سرش فریاد زد: چرا دم دقیقه می خندی؟؟؟؟؟؟؟؟ بهشت گفت داشتم برای خودم جک می گفتم و این آخریه تا حالا نشنیده بودم
فقير دگ الباب على واحد مصلاوي ... كله اي شي من ال الله ..... كله ما عندي ..... كله اي قطعة ملا بس .... كله ما عندي ... كله اي شي يتأكل .... كله ما عندي .... كله شربه مي .... كله ما عندي ..... الفقير ضاج وكله اكلك ليش متجي تگدي ويايه
فقیر در خانه ای یک مصلاوی (اصفهانی) را زد ... بهش گفت یه چیزی برای خدا .... بهش گفت ندارم .... بهش گفت اندک لباسی ... بهش گفت ندارم ... بهش گفت یه چیزی بخورم .... بهش گفت ندارم ... بهش گفت یه آب واسه خوردن ... بهش گفت ندارم... فقیر اعصابش خورد شد و بهش گفت چرا نمی یای با من گدایی کنی
محشش يحقق وياه ظابط وسأله وين ساكن ؟؟ كله ويه اخويه .... كله وين ساكن اخوك ؟؟ كله ويايه !! ضاچ الظابط وكله انت واخوك وين ساكنين ؟؟ كله سويه سيدي
بنگی ای افسری داشت ازش بازجویی می کرد و ازش پرسید کجا سکونت داری؟؟ بهش گفت با برادم ... بهش گفت برادرت کجا می شینه؟؟ بهش گفت با من!! اعصاب افسر خورد شد و بهش گفت تو و برادرت کجا ساکنید؟؟ بهش گفت با هم
- واحد قالوا له شفنا زوجتك وية صديقك بالمطعم راح ركض للمطعم شافهم و رجع يضرب
ايد بايد و قال ...يا ربي الناس كثير تكذب هذا لا صديقي و لا اعرفه
به یکی گفتند زنت رو با دوستت تو رستوران دیدیم دوید سمت رستوران و اونا رو دید و همینطور که دست به دست می کوبید برگشت و گفت ... یا خدا مردم خیلی دروغ می گن این نه دوستمه نه می شناسمش
*واحد مرتة كلتلة :اني احبك....كاللهة:خلي علاقتنة صداقة وبسسسسس
* یکی زنش بهش گفت: دوست دارم ... بهش گفت: بزار روابطمون در حد دوستی بمونه و بس